۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه

22 اردیبهشت 1386مصاحبه سردبیر سایت مادرید 11 با دکترماریا استفن و دکتر اریکا چنووت برگردان: م. ح. شوشتري

آیا ترورکارساز است؟
(مقایسۀ اجمالی دو شکل مبارزه مسالمت آمیز و قهرآمیز.)
مبارزه مسالمت آمیز بمثابه یک استراتژی تنها به لحاظ اخلاقی نسبت به رقیب خود یعنی مبارزه خشونت آمیز برتری نداشته بلکه عملا این روش مقاومت هم تاثیر گذارتر و هم عملی تر و نیز مطمئن تر است.
دکترماریا استفن مدیرتحقیقات آموزشی در" مرکز بین المللی جنبش های مسالمت آمیز" ودکتر اریکا چنووت محقق درمورد "موفقیت وشکست اشکال گوناگون مبارزات نیروهای غیر دولتی درمقابل دولت های حاکم" بررسی مشترکی در پروژه ای بنام : " چالش طلبی گولیات : بررسی نسبی موفقیت استراتژیک اشکال گوناگون مبارزاتی ، مسالمت آمیز ومسلحانه - بطور مثال ، جنگ چریکی ، ترور انقلابی ، تروریسم و مبارزه مسالمت آمیز- " انجام داده اند. دراین مطالعه آنها با نگاهی دقیق تربه بررسی این اشکال مبارزاتی و میزان و سطح دستآوردهای آنها پرداخته اند. آنها همچنین تلاش کرده اند تا میزان دستیابی این جنبش ها به اهداف ملحوظ شده در استراتژی مبارزاتی اشان را نشان دهند.
آنها با بهره گیری از یک بانک اطلاعاتی قوی و مطالعه اسناد جنبش های گوناگون موفق به طرح یک سری سئولات کلیدی شدند که بعضا خود به پاره ای از آنها پاسخ داده اند. بطور مثال : آیا موفقیت نسبی مبارزه مسلحانه و یا مسالمت آمیز درپاره ای از کشورها به ماهیت رژیم های حاکم بستگی دارد ( دمکراتیک یا غیردمکراتیک بودن آنها)؟میزان قدرت اقتصادی و ثبات سیاسی دولت حاکم چه تاثیری درسرنوشت این جنبش ها دارد؟ کوتاه و یا طولانی بودن مدت یک مبارزه در شانس پیروزی و یا شکست آن چه تاثیری دارد؟آیا حمایت نیروهای خارجی از مقاومت مسالمت آمیز درمیزان موفقیت آن تاثیر دارد؟
تحقیقات اولیه ماریا واریکا نشان می دهد که استفاده از " سلاح " متمدنانه مبارزه مسالمت آمیز ( بطور مثال بایکوت، اعتصاب، اعتراض، نافرمانی مدنی و ایجاد ساختارهای سیاسی موازی وغیره ) در مقایسه با شکل دیگر مبارزه یعنی بهره گیری از سلاح وجنگ چریکی به مراتب شانس موفقیت بالاتری دارد. آمار وبررسی ها نشان می دهند که حدودا %90 مبارزاتی که بربستر بهره گیری از اشکال مسالمت آمیز مبارزاتی استوار بوده اند به موفقیت دست یافته اند درحالیکه شاخص موفقیت برای جنگ چریکی %50 را نشان می دهد. ترور و جنگ چریکی باعث می گردد که عملا فضای خشونت و سرکوب از طرف دولت ها حدت و شدت بیشتری پیدا کرده و امکان مذاکره سیاسی و چانه زنی با چهره های ستیزه جو هرچه محدودتر گردد. در چنین مواردی دولت های حاکم هرچه بیشتر به استفاده از خشونت متمایل می گردند. استفاده از روش مسالمت آمیز مبارزه گرچه باعث افزایش فشارهای سیاسی از طرف رژیم های حاکم می گردد ولی در مقابل باعث گسترش اختلاف نظر در دستگاه حکومتی شده ضمن اینکه حیطه عملکرد و تاثیر گذاری آن برمردم بسیار گسترده تراست .
درمصاحبه ای که سردبیر مادرید 11 با دکتر استفن ودکتر چنووت انجام داده است، داوید اکرز سئولات زیر را با آنها مطرح کرده است :
مبارزه مسالمت آمیز در گذشته چه دستآوردهائی داشته است ؟
برجسته ترین نمونۀ های کلاسیک جنبش های مسالمت آمیزعبارتند از: جنبش استقلال هند به رهبری گاندی، جنبش " قدرت مردم " درسال 1986 که موفق شد به دیکتاتوری مارکوس درجزایرفیلیپین نقطه پایان بگذارد، جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، و درسال 1989 جنبش مردمی "ضدکمونیستی" درکشورهای شرق ومرکز اروپا از جمله جنبش همبستگی در لهستان ومتعاقبا جنبش هائی که بعدا به " انقلاب های مخملی" در صربستان، گرجستان، اوکرائین معروف شدند و بالاخره نمونه متاخر آن جنبش انتفاضه در سال 2005 درلبنان هستند.دلائل و مشهوداتی که به ما کمک می کنند تا به این نتیجه برسیم که چرا شانس موفقیت جنبش های مسالمت آمیز نسبت به اشکال مبارزه مسلحانه بالاتر است، اینست که بسیج و ادامه کاری جنبش های مسالمت آسان تر و قابل فهم تربوده و برای رژیم های سرکوب گرهزینه های سنگین اقتصادی وسیاسی را دربر خواهند داشت. بعلاوه مقاومت و استفاده از قهر در برابر این شکل از مقاومت بسیار دشوارترخواهد بود. وقتی که یک نیروی سیاسی رژیمی را با کلیه نهادهای سنتی سرکوب گرش مانند پلیس و ارتش و پلیس امنیتی اش بشکل قهر آمیز به مصاف می طلبد، طبیعی است که رژیم درچنین نبردی درموقعیت بسیار مناسب تری قرارخواهد گرفت. چراکه ارگان های سرکوب برای این امر تعلیم یافته و سازماندهی شده اند. درحالیکه ارگان های سرکوب درمقابل یک جنبش به لحاظ استراتژیک متحد ومسالمت آمیز همان کارآئی را نداشته و هرگونه عکس العمل شدید ازطرف حکومت پی آمدهای سنگین سیاسی دربر داشته و به نوبه خود باعث گسترش آن شده و درعمل برای جنبش منافع استراتژیک به ارمغان خواهد آورد. معهذا هستند بسیاری جنبش های مسالمت آمیز که موفق به دست یابی به هدف های استراتژیک خود نمی شوند. به این لحاظ ما تصمیم داریم هرمورد را جداگانه بررسی کنیم تا علل موفقیت وشکست هرجنبش را جداگانه ارزیابی کنیم. باید توجه داشت که این اولین باراست که چنین تحقیق ومقایسۀ تنگاتنگی درمورد دوشکل مبارزه مسلحانه ومسالمت آمیز و نیز مقایسه نتایج ودستآوردهای تاکتیک و استراتژی آنها صورت می گیرد.
چطور و تاچه حدودی می توان جنبش های مسالمت آمیز و غیرمسالمت آمیز را ازیکدیگر تشخیص داد؟ آیا این دو شکل مبارزه درتنگاتنگ و همکاری با یکدیگر در یک مکانیسم واحدعمل نمی کنند؟ مرز بین همکاری آنها درکجاست؟
بعنوان یک محقق و تحلیل گرلازم است که با تحلیلی دقیق تفاوت های این دو گونه از مقاومت ومبارزه را نشان داد. بطور مثال می توان کنش ها، روش ها و تاکتیک های مبارزه مسلحانه - بطور مثال: تاکتیک ضربه و فرار، از تاکتیک های مبارزه چریکی که عمدتا هدف از بین قرارگاه های نظامی دشمن انتخاب می شود، تاکتیک ترور که معمولا قربانیان از بین شخصیت های غیر نظامی حکومت انتخاب می شود- را انتخاب کرد و با تاکتیک های مبارزه مسالمت آمیز - بطور مثال : تاکتیک بایکوت، اعتراض عمومی درشهرها، اعتصاب، نافرمانی مدنی و نیز تاکتیک عدم همکاری- مقایسه کرده و تفاوت ها و تشابه های نسبی دو روش را با یکدیگر نشان داد. ما با بهره گیری از این روش مقایسه ای قادرخواهیم بود نشان بدهیم که بکارگیری شکل و تاکتیک معینی از یک نوع مبارزه بطور مثال مسلحانه یا مسالمت آمیز درکلیت خود چه تاثیر ونتایجی می تواند درپی داشته باشد. این فقط یک طرح ابتدائی برای کار است ومسلما نمی توان آنرا بمثابه یک روش کامل وعلمی برای بررسی موضوعی به این مهمی تلقی کرد. تحلیل علمی این امر اهمیت فراوان دارد.
دربسیاری از نمونه های جنبش های اجتماعی ما شاهد رونما شدن اشکال گوناگون ولی بهم پیوسته ای از مبارزه - بطور مثال موجی از مبارزه خشونت آمیز و یا ترکیبی از اشکال مبارزات مسالمت آمیز و مسلحانه – بوده ایم . تظاهرچنین درآمیختگی از اشکال مبارزاتی بخودی خود نمی تواند این نتیجه را بدست بدهد که بهره گیری از مبارزه مسلحانه درپیوند با اشکال مبارزه مسالمت آمیز بوده که مارا به دست یابی به نتایج مطلوب درمبارزه کمک کرده است . و یا اینکه به اشتباه فکرکنیم که برای تغییر قدرت سیاسی باید از قهردرپیوند با مبارزه مسالمت آمیز بهره گرفت. و یا اینکه چنین بیاندیشیم که علت به بر نشستن پاره ای از جنبش های اجتماعی بهره گیری از عنصر قهر در پیوند وهمسوئی با اشکال مسالمت آمیز مبارزه بوده است.کاری که ما تلاش می کنیم انجام بدهیم این است که به آن دسته از مبارزات اجتماعی که موفق شده اند روش مبارزه مسالمت آمیز را سیستماتیک بکار بگیرند، نظری دقیق انداخته و نه تنها رابطۀ تنگاتنگ دستآوردهای مبارزه با شکل مبارزه را نشان بدهیم ، بلکه مشخص کنیم که هرکدام از این اشکال مبارزاتی تاکنون چه دستآوردهائی برای جوامعی که مبارزه درآنها جریان داشته ببارآورده اند.
اگر اتخاذ روش های مبارزه مسالمت آمیز درمقایسه با بکارگیری مبارزه مسلحانه دررسیدن به آزادی کارآئی بیشتری دارد، پس چه انگیزه ای درپس توسل به قهر درپاره ای ازجنبش های اجتماعی در دنیای امروز نهفته است؟
من فکر می کنم یک تفکر عمومی دربین نیروهای روشنفکری وجودداردکه معتقد است که اگرقهررا با قهرپاسخ گوئیم، تاثیرآن بیشتراست. به این لحاظ این دسته از روشنفکران مبارزه قهرآمیزرا موثرترین راه مقابله با اشکال گوناگون ستمگری رژیم های سرکوبگر نیروهای اشغالگرخارجی ، تبعیض های سیستماتیک دولتی وستم ملی می پندارند. این تفکر سنتی که دربین پاره ای از روشنفکران وفعالین مسائل اجتماعی رایج است، پیشینۀ تاریخی طولانی دارد. بسیاری از انقلابیونی که به روش مبارزه مسلحانه معتقدند، باور دارند که تنهااز طریق قهر می توان توده های محروم رابر علیه ستم بسیج کرد وتنهااز این راه می توان به نتایج مطلوب دست یافته وپاسخ مناسبی به سرکوب های رژیم های جبارداد. اگرنگاهی به سمبل های انقلابی نیم قرن گذشته بیاندازیم، بلافاصله چهره های مائو و چه گووارا را که کلاشینکف بردوش دارند درنظرمان مجسم خواهد شد. اگر چه از آن دوران چند دهه گذشته است، ولی کماکان کلمه " مبارزه مسلحانه" قدرت و جاذبه ای بسیارقوی تر از واقعیت های ناشی از تاثیرات و نتایج بکارگیری استراتژیکی این شکل مبارزه دارد. برای نشان دادن کارآئی ونتایج واقعی این شکل مبارزه هنوز کارهای تئوریک ومضمونی بسیاری لازم است . درضمن باید توجه داشت که تبلیغات وسائل ارتباط جمعی درجهان امروز خواسته یا ناخواسته به گونه ای است که به اشاعه این درک ازمبارزه کمک می کنند. " تنها با نثار جان و خون خود، رهبری حاصل می شود." این عبارتی است که همواره و درهرگام از مبارزه همراه مابوده و تاثیر روحی کاذب ولی شگرفی برتفکرما داشته است . این عبارت دربسیاری موارد الهام بخش ما بوده و به ما چنین القاء کرده است که تنها ازطریق عنصرقهر است که می توان قدرت رابدست گرفت. تحقیقات ما قصد دارد تا این بینش و درک را به مصاف بطلبد. ماقصد داریم که به دست آوردهای حاصل از این شکل مبارزه بپردازیم.
آیا می توان منکر چندین نمونه موفق از جنبش های مسلحانه درقرن گذشته شد؟
اگرشما به جنگ چریکی درویتنام نگاه کنید، این نبرد تاآنجائی که ویت کنگ ها موفق شدند نیروهای آمریکائی رااز ویتنام بیرون کنندوسپس ویتنام جنوبی را تصرف کنند مبارزه ای موفق بود. همینطوردر نبرد الجزایر نیز تا آنجا که به بیرون راندن نیروهای فرانسوی انجامید، انقلابی موفق بود. ولی حتی درمورد همین موارد به اصطلاح " موفق" نیز باید مکث کرد. این " پیروزی های مسلحانه " به چه بهائی بدست آمد؟ شاید بتوان گفت، و مسلما نیز چنین بوده ، که نیروهای انقلابی موفق شدند با بکارگیری عنصر قهر نیروهای اشغالگررا از کشورخود بیرون برانند و یا سلطه استعماررا براندازند. ولی به چه قیمتی ؟ دقت کنید که چه تعداد جان انسان ها دراین راه تباه شد وچه میزان ویرانی برای این کشورها ببارآمد؟ تنها این پایان کارنبود! بعد از آن پیروزی ها چه برجای ماند؟؟استراتژی هرمبارزه ای باید برپایه محاسبه دقیق بیلان سود و زیان آن درپایان کار بنا شود. آن مبارزه ای که تنها دستآوردش ویرانی و نابودی انسان ها باشد، نمی توان نامی بجز خودکشی سیاسی برآن نهاد.
هدف مورد نظر شما از این گزارش و تحقیق چیست؟ حاصل کارتان را با چه کسانی می خواهید درمیان بگذارید؟
قطعا و دردرجه اول دانشجویان و دانش پژوهان مسائل سیاسی و اجتماعی ، سیاست گذاران وفعالین سیاسی محلی. هدف ما این است تا نشان بدهیم که جنبش های مسالمت آمیز درطی تاریخ هم به لحاظ تئوریک وهم از منظر کنش مبارزاتی خودراغیرقابل انکار، بسیارقدرتمندتر و زیبا نشان داده اند. نماد موفقیت آمیز این جنبش ها وتاثیرات غیر قابل انکار آنها دردگرگونی ساختارهای سیاسی انگیزه اصلی ما دربررسی ومطالعۀ دقیق تر این جنبش های اجتماعی است.درحال حاضر گرایش وعلاقه مندی بسیاری دربین محققین وفعالین مسائل احتماعی و سیاسی و نیز در انستیتوها و دانشکده های " روابط بین الملل" به تحقیق دراین مورد بوجود آمده است. بسیاری معتقد هستند که شخصیت های سیاسی معتقد به مبارزه مسالمت آمیز سفیران دگرگونی های سیاسی هستند. بنابراین باید دستآوردها و فراز و نشیب هائی را که این جنبش های متمدنانه از سرگذرانده اند مورد بازبینی و تحقیق قرار داد.مطالعه دقیق تاکتیک هائی – بایکوت، اعتصاب، نافرمانی مدنی ....- که این گروه های اجتماعی جهت پیشبرد مبارزه خود و فشار آوردن به حکومت ها اتخاذ می کنند، به لحاظ امنیتی نیز مهم است . باید درک روشن و تئوریکی ازاین تاکتیک ها بدست آورد تا درعرصه آکادمیک وآموزشی بکارگرفته شوند . این ضرورت آرام آرام در بسیاری از برنامه های آموزشی صاحبنظران روابط بین الملل جای خود را باز می کند. جنبه ای دیگر نیز دراین بررسی وجود دارد که نباید آن را نادیده گرفت. و آن اینست که درکشورهائی که مبارزه مسالمت آمیز درجریان است ، ممکن است تحت شرایطی این امکان بوجود آید که رهبران جنبش بتوانند با سیاستمداران حاکم به مذاکره بنشینند. و یا حتی درموارد بحرانی نیروهای بین المللی به کمک مبارزین جنبش مسالمت آمیز بشتابند. گرچه این مورد آخری بسیار استثنائی است.برای اینکه جنبش های مسالمت آمیز کارآئی لازم را داشته باشند، قبل از هرچیز ضروری است که این حرکت های اعتراضی بصورت یکپارچه سازماندهی و هدایت شوند. کمک های خارجی بخودی خود نمی توانند بسیج گر و سازمان دهندۀ جنبش باشند. اگر این حرکت های اعتراضی درست سازماندهی نشوند و تنها چشم به کمک های خارجی دوخته باشند، نه تنها کارآئی خود را از دست می دهند بلکه به دینامیسم اساسی جنبش ضربه وارد خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر