بــازنگـری دوباره به موضوع جنگ ۳۰ ساله!
پروفسور پاول روگرز - مترجم: م. ح. شوشتری
• "این سئوال که دستآوردهای جنگهائی که پس از ۱۱ سپتامبر شعلهور شدند، چه بوده؟ و سرنوشت آنها چه خواهد شد؟ امروز پاسخی مناسب را طلب میکند. در شرایط فعلی واقعبینانهترین پاسخی که برای این سئوال میتوان یافت، این است که این جنگ نه چند سال، بلکه دهها سال ادامه خواهد داشت." ...
چگونه میتوان بدرستی و واقعبینانه ماحصل جنگی را که ایالات متحده پس از حوادث ۱۱ سپتامبر شروع کرد، توضیح داد؟ در هفتمین سالگرد آغاز جنگ و با توجه به اینکه پایانی برای آن در چشمانداز نزدیک دیده نمیشود، بسیاری از تحلیلگران در تلاش هستند تا دستآوردهای "جنگ با ترویسم" را که رهبران در حال بازنشستگی زودرس، آغاز کردند، برای ملت پرقدرت بررسی و توضیح دهند. واقعیت این است که امروز بسیاری از قربانیان سیاست "ضد حمله بر علیه تروریسم" دیگر برخلاف نظر این سیاستمداران فکر میکنند. پارهای محافل معتقدند که تمرکز صرف بر "راه حل نظامی"، راهکار مناسب نبوده. برای مثال براساس گزارش کمپانی تحقیق و توسعه RAND ( اولین شرکت غیر انتفاعی تحقیق و توسعه. این سازمان مستقل عمل میکند و گروههای آزاد اندیش در آن بکار مشغولند.)، سیاستهای ایالات متحده در مقابله با القاعده بیشتر به از استفاده از نیروی قهر و تمرکز برعملیات نظامی متمرکز شده است. بهرهگیری از راهکارهای سیاسی و گزینههای سازمانهای امنیتی در سیاست آن تاکنون کمرنگ بوده است. (به مقالهٔ چگونه گروههای تروریستی از بین میروند، درسهائی از مقابله با القاعده. نوشتهٔ Seth G Jones منتشره در نشریهٔ کمپانی تحقیق و توسعه، جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.) چنین تغییر در گفتار و تفکری را میتوان نشانهٔ کوچکی از خواست بازنگری در سیاست جاری و گزینههائی که باعث شد تا ایالاتمتحده و جهان را به بحران کنونی بکشاند، تعبیر کرد. تمایلی که شاید در تلاش یافتن بدیلی مناسبتر است. چنین رویکردی ریشه در دو منطق دارد اول منطقی که تا دیروز ریشهکن کردن معضل کنونی را تنها از طریق کنترل نظامی و استفادهٔ ابزاری از قدرت در ابعاد گسترده تعریف و بحث میکرد، این منطق ترک برداشته. بنظر میرسد که معماران آن در پی بازنگری آن هستند. (به مقالهٔ "جهانی در فراسوی کنترل" ۲۲ ماه مه درج شده در تارنمای دموکراسی باز، رجوع شود.) دوم رویدادهائی که در مناطقی که نیروهای ایالات متحده در آنجا درگیر عملیات گستردهٔ نظامی هستند، عراق و افغانستان اتفاق افتاد، نشان داده که شدت بخشیدن به عملیات نظامی تأثیر معکوس داشته و باعث وخیمتر شدن اوضاع خواهد شد. این دو علت ضروت بازنگری در راهحل نظامی را قوت بخشیده است. رخدادهای اخیر دو مسئلهٔ معین را آشکار کرد. اول اینکه جنگ برخلاف ارزیابیهای اولیه طولانی است. و دوم اینکه این جنگها قابل پیروزی نیستند. چشــمانـداز نـزدیـک: درظاهر چنین بنظر میرسد که روند گسترش خیمه شببازی دو جنگ جاری برای مدافعین ادامهٔ آنها چندان نگران کننده نیست. چراکه آخرین آمار بیانگر آن است که میزان تلفات ایالات متحدهٔ آمریکا در عراق در ماه جولای ۲۰۰۸ در کمترین حد ممکن از زمان شروع جنگ در ماه مارس ۲۰۰۳ بوده است. سه سرباز آمریکائی در درگیریهای عراق تا تاریخ ۳۱ جولای کشته شدند. کاهشی چشمگیر در مقایسه با ماه مه که ۱۵ و جون ۲۳. چنین تغییری در میزان تلفات نیروهای آمریکائی از طرف سیاستمداران، مفسرین تشنهٔ یافتن مدارکی که تأئیدی برسیاستهای دستگاه دولتی باشد، تا بتوانند از سیاستهای آنها در سال ۲۰۰۸ تعریف و تمجید کنند، و استراتژیستهای نظامی (بویژه نئو محافظهکاران) با شادی و شعف استقبال شد: "استراتژی نظامی "حمله" که در آغاز سال ۲۰۰۷ توسط جورج بوش اتخاذ شد، ظاهراً به بر نشسته است. پنتاگون امیدوار است تا بتواند بخشی از نیروهای نظامی خود را در پائیز امسال از عراق خارج کند، با این امید که بتواند آنها را در آغاز زمستان به همراه نیروهای بیشتری به افغانستان اعزام کند. انگیزهای که در پس این اتوپی نهفته این است که رویدادها دستگاه اداری خوش خیال و "پیشگام" در "مبارزه با ترور" را به این باور رسانده است که پیروزی مورد نظر در جنگ عراق حاصل شده، و با تحکیم امنیت و ثبات در این کشور باید نیروها را آزاد کرد تا بتوان طالبان را در افغانستان شکست داد. بهرحال در نگاه اول بنظر میرسد که تعدادی از تحلیلگران در ایالات متحده هنوز تلاش دارند تا به مردم چنین القاء کنند که "پیروزی" بر دشمن مسلح تنها با روش کلاسیک آن یعنی نظامی امکانپذیر است. و علت گذار فعلی از مبارزهٔ نظامی و رویکرد به مبارزهٔ سیاسی موفقیتهای نظامی اخیر میباشد. (به مقالهٔ آیندهٔ عراق، فروکش کردن خشونت، و اهمیت یاقتن سیاست مناسب" منتشره در استاندارد هفتگی ۲۸ جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.) گــره نظــامــی: رویدادهای جاری در نیمهٔ اول سال ۲۰۰۸ حاکی از آن است که درگیریها در سرتاسر عراق روندی نزولی داشته و این امیدواری را بوجود آورده که شاید این نقطهٔ عطفی در چرخش اوضاع بسمت صلح و امنیت باشد. نیروهای ارتش عراق در طی شش ماه گذشته نقش بیشتری در عملیات داشتهاند. اگرچه کماکان وابسته به حمایتهای لجستیکی و نیز نیروی هوائی ایالات متحده در عملیات هستند. باید اضافه کرد که حملات ناگهانی و گستردهٔ آنها در ۲۷ جولای در بغداد و کرکوک ویرانی و تلفات سنگینی را موجب شدند. حمله به زائرین شیعه و تظاهرکنندگان کرد، باعث کشته شدن ۵۵ تن و زخمی شدن بیش از ۲۴۰ نفر شد. حملاتی که عاملین آن شبه نظامیان سنی بودند. این حملات مشابهت زیادی با بمباران مسجد العسکری در سامره در فوریهٔ ۲۰۰۶ داشتند، که وحشتناکترین دورهٔ خشونتهای داخلی در طی چند سال جنگ را در پی داشت. هدف از کشتارهای اخیر نیز تحریک شیعیان و کشاندن آنها به باتلاق انتقامکشی بود. (به مقالهٔ پاتریک کوکبورن، بنام مقتدا صدر و سقوط عراق، منتشر شده در فوریهٔ ۲۰۰۸ رجوع شود.) کشتار کرکوک و بغداد حملات دیگری را در پی داشت. از جمله حملهٔ انتحاری در قیاره در جنوب موسل در ۳۱ جولای که باعث مرگ سه پلیس و زخمی شدن ۴ نفر دیگر شد. و نیز ۵ حملهٔ انتحاری دیگر. این سری از عملیات نشان میدهد که هنوز افراطی ترین گروههای سنی تحت کنترل قرار نگرفتهاند. این جریانها نشان دادهاند که ظرفیت شدیدی در ایجاد خشونت و گسترش آن دارند. چنین تهدیدی بویژه زمانیکه بخشی از نیروهای آمریکائی عراق را ترک و به افغانستان اعزام شوند، جدی خواهد شد. (به گزارش انستیتوی جنگ و صلح، در مورد بحران عراق، ص ۲۶۶، منتشر شده در تاریخ ۲۵ جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.). این حملات گرچه باعث گسترش درگیرها و انتقام کشیهای گسترده نشد، ولی میتواند دولت نوریالمالکی را اغوا کند تا در مذاکرات خود با ایالات متحده حضور بلند مدت نظامی آمریکا در کشور را قبول کند. دولت بوش در مذاکرات خود در تلاش است تا به حضور نظامی دائمی خود را به دولت عراق بقبولاند. این در حالی است که نوری المالکی معتقد به حضوری قراردادی و کوتاه مدت آنها است. گرچه بروز چنین مشکلاتی محاسبات، تصمیم و طرح ارتش آمریکا را در تدام حضورش در عراق کاهش نخواهد داد. دوتحول در حال جریان تأئیدی بر این مدعاست: آغاز ساختمان نیروگاههای برقی توسط پرسنل ارتش آمریکا با هزینهٔ ۱۸۴ میلیون دلار در پنج پایگاه نظامی در عراق، و طرح تمرین و آموزش نیروهای هوائی ایالات متحده برای حمایت از نیروهای زرهی در زمین، با اهداف دراز مدت. میزان و زمان کاهش نیروهای نظامی آمریکا در درجهٔ اول بستگی به تغییر مضمونی وظایف آنها در عراق دارد. ایالات متحده زمانی میتواند تعداد نیروهای نظامی خود را تا حد قابل توجهی کاهش دهد که وظیفهٔ شرکت مستقیم در عملیات نظامی برای آنها منتفی گردد و آنها تنها نقش آموزش قوای مسلح عراق را بعهده گیرند. در شرایط فعلی نیروهای عراقی توانائی ارائهٔ خدمات لجستیکی لازم را ندارند. آنها نمیتوانند وظایف امنیتی بویژه حمایت از نیروهای زمینی و هوائی در درگیریها را بعهده گیرند. ارتش آمریکا علاقهمند است تا رهبری اصلی عملیات در دست نیروهای عراقی باشد، و در موارد عملیات تهاجمی و یا دفاعی تنها نیروی هوائی ایالات متحد از آنها حمایت کند. نه نیروی زمینی. آمریکا حاضر است چنین وظیفهای را حتی در مناطق شهری نیز بعهده بگیرد، اگرچه ریسک کشته شدن افراد غیرنظامی زیاد است. گــرهِ کــور: تحول در عراق همزمان با تشدید حملات هوائی ایالات متحده در افغانستان شد، عملیاتی که تلفات جانی سنگین غیر نظامی بهمراه داشته است. شدت یافتن حملات هوائی آمریکا نشانگر این واقعیت است که اوضاع امنیتی در بخشهای جنوبی و جنوب شرقی افغانستان وخیم شده است. در هفتهٔ ۲۱ تا ۲۷ جولای ۲۰۰۸ نیروی هوائی بطور متوسط روزانه به ۶۸ حملهٔ هوائی دست زده است، که در مقایسه با سال قبل این رقم ۳۵ بوده است. بیشتر شدن حملات هوائی باعث بالا رفتن تلفات جانی شده است، بسیاری از کشته شدگان از میان غیرنظامیان بودهاند. در حال حاضر مقامات ناتو و ایالات متحده در حال بررسی ۳ رویداد هستند که در فاصلهٔ ۴ تا ۲۰ جولای اتفاق افتاده، که براساس اظهارات خودشان "ضایعات غیرنظامی" در برداشته. در این فاصله ۷۸ انسان توسط حملات هوائی ناتو و ایالات متحده کشته شدهاند. عملکرد ارتش و نیروی هوائی آمریکا در عراق بیانگر این واقعیت است که واشنگتن جدا از خواست دولتهای آتی، سودای حضور دراز مدت در عراق را دارد. حتی اگر خشونتها در عراق کاهش یابند، باز پنتاگون در صدد استقرار بیش از ۵۰۰۰۰ نیروی نظامی در این کشور است. این نیروها از پشتیبانی هزاران نیروی مستقر در مرز کویت و نیز نیروهای مستقر در قطر و عمان برخوردار خواهند بود. نیاز کشور به منابع نفتی، در شرایطی که قیمت نفت سیر صعودی داشته، شکنندگی اقتصاد و رقابت شدید بینالمللی در چنگاندازی به منابع طبیعی و در شرایطی و نیز سمتگیری اقتصاد بازار بطرف رکود، طرح بلندمدت استراتژیک ایالات متحده برای منطقه ــ با توجه به منابع سرشار نفتی آن ــ تعجب کسی را بر نمیانگیزد. ولی این تها یک جنبه از ماجراست. سوی دیگر آن رابطهٔ نزدیک ایالات متحده با اسرائیل است. چنین رابطهای خود آنتاگونیسم جدیدی را در ارتباط با حضور آمریکا در عراق و منطقه بطور کلی به ارمغان آورده است. بیم آن میرود که ایالات متحده ضمن اشغال دائمی عراق به گسترش جنگ در افغانستان دست بزند. نشانهها حکایت از آن دارد که در دو ماه جون و جولای ۲۰۰۸ مواضع شبه نظامیان طالبان و القاعده در دوطرف مرز افغانستان و پاکستان تقویت شده است. القاعده به بازسازی و سازماندهی مجدد نیروهای خود دست زده است.بقولی به خانهٔ پدری بازگشته است. در شرایط فعلی آنها ترجیح دادهاند تا نیروی خود را در دوطرف مرز افغانستان، پاکستان متمرکز کنند. شبکههای القاعده با سربازگیری از داوطلبان و افرادی که پتانسیل پیوستن به گروههای میلیشیائی را دارند (از ترکیه، آسیای میانه و سرتاسر خاورمیانه) خود را بازسازی میکنند. بیشتر این افراد ابتدا وارد پاکستان شده و بعد در افغانستان و یا همانجا (مانند نسل قبلی طالبان) آموزش و تمرینات لازم نظامی را میبینند. گروههای طالبان پاکستانی که منطقهٔ مرزی را تحت کنترل دارند، کمپهای آموزشی در آنجا بنا کردهاند. درست در چند کیلومتری مرکز ایالت پنجاب یعنی پیشاور. (به مقالهٔ زاهد حسین "در کوههای پاکستان، جهادیون آموزشهای رزمی میبینند" منتشر شده در وال استرین ژورنال در تاریخ ۲۸ جولای ۲۰۰۸، مراجعه شود.). شهر پیشاور از سه طرف در محاصرهٔ میلیشیای طالبان است. پایتخت پاکستان، اسلام آباد و مهمترین شهر نظامی این کشور، راولپندی تا این شهر تنها ۹۰ دقیقه فاصلهٔ بزرگ راهی دارد. در حال حاضر پیشاور تنها از یک سمت با سایر نقاط پاکستان رابطه دارد. چــشم انـــداز دور: وخامت اوضاع در افغانستان، بویژه در مناطق هم مرز با بخشهای غربی پاکستان، سرمایهگذاری نظامی بیشتری را طلب میکند. چنین تمرکز نظامی بدون شک آغاز فاز جدید و همه جانبهای در جنگ خواهد بود. در این ارتباط قرار است تا ۳۵۰۰ نیروی تازه نفس جنگی در پائیز ۲۰۰۸ و هزاران نیروی دیگر در سال آینده به این منطقه اعزام گردند. چنین اقداماتی در شرایطی فوریت مییابد که سازمان اطلاعاتی سیا بیش از پیش به وفاداری سازمان اطلاعاتی رژیم در حال سرنگون شدهٔ متحدش در پاکستان شک و تردید دارد. (به مقالهٔ ۳۰ جولای ۲۰۰۸ انترناشنال هرالد تریبون، "سیا معتقد است که سازمان اطلاعات پاکستان با ملیشیای مسلح رابطهٔ تنگاتنگ دارد." مراجعه شود.) پارهای از بروکراتهای پاکستانی و نیز بسیاری از تحلیلگران مستقل منطقه معتقدند، حضور بیش از این نیروهای ناتو در افغانستان، و یا گسترش عملیات ایالات متحده در پاکستان میتواند به ضد خود تبدیل شود. روحیهٔ ضد غربی و بویژه ضدآمریکائی را دامن زده، و مردم دچار این احساس شوند که کشورشان توسط نیروهای خارجی اشغال شده است. (به نوشتهٔ احمد رشید، "گرداب ناامنی، ایالات متحده و سقوط مصونیت ملی در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی چاپ پنگوئن در ۲۰۰۸ مراجعه شود.). پارهای از سیاستمداران در ایالات متحده، هم در جمع طرفداران بارک اوباما و هم از جناح جان مک کین، آمریکا را مسئول بروز چنین پیآمدهای نگران کنندهای میدانند. جنگ در افغانستان در اکتبر ۲۰۰۱ شروع شد. ایالات متحده موفق شد تا رژیم طالبان را در نوامبر همان سال براندازد. محاسبات اولیه براین پایه بود که جنگ در ژانویهٔ ۲۰۰۲ بپایان برسد. در آن زمان جنگ عراق نیز در چشم انداز دیده میشد. سه ماه دیگر جنگ در افغانستان وارد هشتمین سال خود میشود. هشت سال جنگ در افغانستان، بلحاظ زمانی بیش از جنگ دوم جهانی است. آیا افغانستان ویتنام دیگری است؟ آنچه که در چشمانداز پیشرو قابل پیشبینی است، شدت یافتن جنگ در افغانستان و گسترش آن به مناطق غربی پاکستان در ماههای باقی مانده از سال ۲۰۰۸ و نیز در سال آینده، ۲۰۰۹، خواهد بود. با توجه به مجموعهٔ شرایط پدید آمده در افغانستان و عراق وقت آن رسیده است به مسائل منطقه با نگاهی دیگر مورد ارزیابی قرار گیرند. تجدید نظر در سیاست برخورد به مسائل منطقه جدا از اینکه مک کین و یا اوباما در انتخابات رئیس جمهوری در ماه نوامبر پیروز شوند، اهمیت حیاتی دارد. (به مقالهٔ "مبارزات انتخاباتی، جنگ افغانستان و عراق، سالهای ناامنی پیشرو" از Anthony Cordesman مراجعه شود.) زمانی که در آغاز جنگ در عراق در سال ۲۰۰۳، مطرح شد که باتلاق درگیری در این کشور، جنگی ۳۰ ساله را در پی خواهد داشت، در آن روز در هیجان سرگیجهاور ناشی از پیروزی سریع اشغال اولیه،این ارزیابی اظهار نظری ابلهانه قلمداد شد. (به مقالهٔ ۳۰ سال جنگ، آپریل ۲۰۰۳ و نیز اشغال دائمی؟ آپریل ۲۰۰۳ مراجعه شود.) بهرحال این سئوال که دستآوردهای جنگهائی که پس از ۱۱ سپتامبر شعلهور شدند، چه بوده؟ و سرنوشت آنها چه خواهد شد؟ امروز پاسخی مناسب را طلب میکند. در شرایط فعلی واقعبینانهترین پاسخی که برای این سئوال میتوان یافت این است که این جنگ نه چند سال، بلکه دهها سال ادامه خواهد داشت.
پروفسور پاول روگرز - مترجم: م. ح. شوشتری
• "این سئوال که دستآوردهای جنگهائی که پس از ۱۱ سپتامبر شعلهور شدند، چه بوده؟ و سرنوشت آنها چه خواهد شد؟ امروز پاسخی مناسب را طلب میکند. در شرایط فعلی واقعبینانهترین پاسخی که برای این سئوال میتوان یافت، این است که این جنگ نه چند سال، بلکه دهها سال ادامه خواهد داشت." ...
چگونه میتوان بدرستی و واقعبینانه ماحصل جنگی را که ایالات متحده پس از حوادث ۱۱ سپتامبر شروع کرد، توضیح داد؟ در هفتمین سالگرد آغاز جنگ و با توجه به اینکه پایانی برای آن در چشمانداز نزدیک دیده نمیشود، بسیاری از تحلیلگران در تلاش هستند تا دستآوردهای "جنگ با ترویسم" را که رهبران در حال بازنشستگی زودرس، آغاز کردند، برای ملت پرقدرت بررسی و توضیح دهند. واقعیت این است که امروز بسیاری از قربانیان سیاست "ضد حمله بر علیه تروریسم" دیگر برخلاف نظر این سیاستمداران فکر میکنند. پارهای محافل معتقدند که تمرکز صرف بر "راه حل نظامی"، راهکار مناسب نبوده. برای مثال براساس گزارش کمپانی تحقیق و توسعه RAND ( اولین شرکت غیر انتفاعی تحقیق و توسعه. این سازمان مستقل عمل میکند و گروههای آزاد اندیش در آن بکار مشغولند.)، سیاستهای ایالات متحده در مقابله با القاعده بیشتر به از استفاده از نیروی قهر و تمرکز برعملیات نظامی متمرکز شده است. بهرهگیری از راهکارهای سیاسی و گزینههای سازمانهای امنیتی در سیاست آن تاکنون کمرنگ بوده است. (به مقالهٔ چگونه گروههای تروریستی از بین میروند، درسهائی از مقابله با القاعده. نوشتهٔ Seth G Jones منتشره در نشریهٔ کمپانی تحقیق و توسعه، جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.) چنین تغییر در گفتار و تفکری را میتوان نشانهٔ کوچکی از خواست بازنگری در سیاست جاری و گزینههائی که باعث شد تا ایالاتمتحده و جهان را به بحران کنونی بکشاند، تعبیر کرد. تمایلی که شاید در تلاش یافتن بدیلی مناسبتر است. چنین رویکردی ریشه در دو منطق دارد اول منطقی که تا دیروز ریشهکن کردن معضل کنونی را تنها از طریق کنترل نظامی و استفادهٔ ابزاری از قدرت در ابعاد گسترده تعریف و بحث میکرد، این منطق ترک برداشته. بنظر میرسد که معماران آن در پی بازنگری آن هستند. (به مقالهٔ "جهانی در فراسوی کنترل" ۲۲ ماه مه درج شده در تارنمای دموکراسی باز، رجوع شود.) دوم رویدادهائی که در مناطقی که نیروهای ایالات متحده در آنجا درگیر عملیات گستردهٔ نظامی هستند، عراق و افغانستان اتفاق افتاد، نشان داده که شدت بخشیدن به عملیات نظامی تأثیر معکوس داشته و باعث وخیمتر شدن اوضاع خواهد شد. این دو علت ضروت بازنگری در راهحل نظامی را قوت بخشیده است. رخدادهای اخیر دو مسئلهٔ معین را آشکار کرد. اول اینکه جنگ برخلاف ارزیابیهای اولیه طولانی است. و دوم اینکه این جنگها قابل پیروزی نیستند. چشــمانـداز نـزدیـک: درظاهر چنین بنظر میرسد که روند گسترش خیمه شببازی دو جنگ جاری برای مدافعین ادامهٔ آنها چندان نگران کننده نیست. چراکه آخرین آمار بیانگر آن است که میزان تلفات ایالات متحدهٔ آمریکا در عراق در ماه جولای ۲۰۰۸ در کمترین حد ممکن از زمان شروع جنگ در ماه مارس ۲۰۰۳ بوده است. سه سرباز آمریکائی در درگیریهای عراق تا تاریخ ۳۱ جولای کشته شدند. کاهشی چشمگیر در مقایسه با ماه مه که ۱۵ و جون ۲۳. چنین تغییری در میزان تلفات نیروهای آمریکائی از طرف سیاستمداران، مفسرین تشنهٔ یافتن مدارکی که تأئیدی برسیاستهای دستگاه دولتی باشد، تا بتوانند از سیاستهای آنها در سال ۲۰۰۸ تعریف و تمجید کنند، و استراتژیستهای نظامی (بویژه نئو محافظهکاران) با شادی و شعف استقبال شد: "استراتژی نظامی "حمله" که در آغاز سال ۲۰۰۷ توسط جورج بوش اتخاذ شد، ظاهراً به بر نشسته است. پنتاگون امیدوار است تا بتواند بخشی از نیروهای نظامی خود را در پائیز امسال از عراق خارج کند، با این امید که بتواند آنها را در آغاز زمستان به همراه نیروهای بیشتری به افغانستان اعزام کند. انگیزهای که در پس این اتوپی نهفته این است که رویدادها دستگاه اداری خوش خیال و "پیشگام" در "مبارزه با ترور" را به این باور رسانده است که پیروزی مورد نظر در جنگ عراق حاصل شده، و با تحکیم امنیت و ثبات در این کشور باید نیروها را آزاد کرد تا بتوان طالبان را در افغانستان شکست داد. بهرحال در نگاه اول بنظر میرسد که تعدادی از تحلیلگران در ایالات متحده هنوز تلاش دارند تا به مردم چنین القاء کنند که "پیروزی" بر دشمن مسلح تنها با روش کلاسیک آن یعنی نظامی امکانپذیر است. و علت گذار فعلی از مبارزهٔ نظامی و رویکرد به مبارزهٔ سیاسی موفقیتهای نظامی اخیر میباشد. (به مقالهٔ آیندهٔ عراق، فروکش کردن خشونت، و اهمیت یاقتن سیاست مناسب" منتشره در استاندارد هفتگی ۲۸ جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.) گــره نظــامــی: رویدادهای جاری در نیمهٔ اول سال ۲۰۰۸ حاکی از آن است که درگیریها در سرتاسر عراق روندی نزولی داشته و این امیدواری را بوجود آورده که شاید این نقطهٔ عطفی در چرخش اوضاع بسمت صلح و امنیت باشد. نیروهای ارتش عراق در طی شش ماه گذشته نقش بیشتری در عملیات داشتهاند. اگرچه کماکان وابسته به حمایتهای لجستیکی و نیز نیروی هوائی ایالات متحده در عملیات هستند. باید اضافه کرد که حملات ناگهانی و گستردهٔ آنها در ۲۷ جولای در بغداد و کرکوک ویرانی و تلفات سنگینی را موجب شدند. حمله به زائرین شیعه و تظاهرکنندگان کرد، باعث کشته شدن ۵۵ تن و زخمی شدن بیش از ۲۴۰ نفر شد. حملاتی که عاملین آن شبه نظامیان سنی بودند. این حملات مشابهت زیادی با بمباران مسجد العسکری در سامره در فوریهٔ ۲۰۰۶ داشتند، که وحشتناکترین دورهٔ خشونتهای داخلی در طی چند سال جنگ را در پی داشت. هدف از کشتارهای اخیر نیز تحریک شیعیان و کشاندن آنها به باتلاق انتقامکشی بود. (به مقالهٔ پاتریک کوکبورن، بنام مقتدا صدر و سقوط عراق، منتشر شده در فوریهٔ ۲۰۰۸ رجوع شود.) کشتار کرکوک و بغداد حملات دیگری را در پی داشت. از جمله حملهٔ انتحاری در قیاره در جنوب موسل در ۳۱ جولای که باعث مرگ سه پلیس و زخمی شدن ۴ نفر دیگر شد. و نیز ۵ حملهٔ انتحاری دیگر. این سری از عملیات نشان میدهد که هنوز افراطی ترین گروههای سنی تحت کنترل قرار نگرفتهاند. این جریانها نشان دادهاند که ظرفیت شدیدی در ایجاد خشونت و گسترش آن دارند. چنین تهدیدی بویژه زمانیکه بخشی از نیروهای آمریکائی عراق را ترک و به افغانستان اعزام شوند، جدی خواهد شد. (به گزارش انستیتوی جنگ و صلح، در مورد بحران عراق، ص ۲۶۶، منتشر شده در تاریخ ۲۵ جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.). این حملات گرچه باعث گسترش درگیرها و انتقام کشیهای گسترده نشد، ولی میتواند دولت نوریالمالکی را اغوا کند تا در مذاکرات خود با ایالات متحده حضور بلند مدت نظامی آمریکا در کشور را قبول کند. دولت بوش در مذاکرات خود در تلاش است تا به حضور نظامی دائمی خود را به دولت عراق بقبولاند. این در حالی است که نوری المالکی معتقد به حضوری قراردادی و کوتاه مدت آنها است. گرچه بروز چنین مشکلاتی محاسبات، تصمیم و طرح ارتش آمریکا را در تدام حضورش در عراق کاهش نخواهد داد. دوتحول در حال جریان تأئیدی بر این مدعاست: آغاز ساختمان نیروگاههای برقی توسط پرسنل ارتش آمریکا با هزینهٔ ۱۸۴ میلیون دلار در پنج پایگاه نظامی در عراق، و طرح تمرین و آموزش نیروهای هوائی ایالات متحده برای حمایت از نیروهای زرهی در زمین، با اهداف دراز مدت. میزان و زمان کاهش نیروهای نظامی آمریکا در درجهٔ اول بستگی به تغییر مضمونی وظایف آنها در عراق دارد. ایالات متحده زمانی میتواند تعداد نیروهای نظامی خود را تا حد قابل توجهی کاهش دهد که وظیفهٔ شرکت مستقیم در عملیات نظامی برای آنها منتفی گردد و آنها تنها نقش آموزش قوای مسلح عراق را بعهده گیرند. در شرایط فعلی نیروهای عراقی توانائی ارائهٔ خدمات لجستیکی لازم را ندارند. آنها نمیتوانند وظایف امنیتی بویژه حمایت از نیروهای زمینی و هوائی در درگیریها را بعهده گیرند. ارتش آمریکا علاقهمند است تا رهبری اصلی عملیات در دست نیروهای عراقی باشد، و در موارد عملیات تهاجمی و یا دفاعی تنها نیروی هوائی ایالات متحد از آنها حمایت کند. نه نیروی زمینی. آمریکا حاضر است چنین وظیفهای را حتی در مناطق شهری نیز بعهده بگیرد، اگرچه ریسک کشته شدن افراد غیرنظامی زیاد است. گــرهِ کــور: تحول در عراق همزمان با تشدید حملات هوائی ایالات متحده در افغانستان شد، عملیاتی که تلفات جانی سنگین غیر نظامی بهمراه داشته است. شدت یافتن حملات هوائی آمریکا نشانگر این واقعیت است که اوضاع امنیتی در بخشهای جنوبی و جنوب شرقی افغانستان وخیم شده است. در هفتهٔ ۲۱ تا ۲۷ جولای ۲۰۰۸ نیروی هوائی بطور متوسط روزانه به ۶۸ حملهٔ هوائی دست زده است، که در مقایسه با سال قبل این رقم ۳۵ بوده است. بیشتر شدن حملات هوائی باعث بالا رفتن تلفات جانی شده است، بسیاری از کشته شدگان از میان غیرنظامیان بودهاند. در حال حاضر مقامات ناتو و ایالات متحده در حال بررسی ۳ رویداد هستند که در فاصلهٔ ۴ تا ۲۰ جولای اتفاق افتاده، که براساس اظهارات خودشان "ضایعات غیرنظامی" در برداشته. در این فاصله ۷۸ انسان توسط حملات هوائی ناتو و ایالات متحده کشته شدهاند. عملکرد ارتش و نیروی هوائی آمریکا در عراق بیانگر این واقعیت است که واشنگتن جدا از خواست دولتهای آتی، سودای حضور دراز مدت در عراق را دارد. حتی اگر خشونتها در عراق کاهش یابند، باز پنتاگون در صدد استقرار بیش از ۵۰۰۰۰ نیروی نظامی در این کشور است. این نیروها از پشتیبانی هزاران نیروی مستقر در مرز کویت و نیز نیروهای مستقر در قطر و عمان برخوردار خواهند بود. نیاز کشور به منابع نفتی، در شرایطی که قیمت نفت سیر صعودی داشته، شکنندگی اقتصاد و رقابت شدید بینالمللی در چنگاندازی به منابع طبیعی و در شرایطی و نیز سمتگیری اقتصاد بازار بطرف رکود، طرح بلندمدت استراتژیک ایالات متحده برای منطقه ــ با توجه به منابع سرشار نفتی آن ــ تعجب کسی را بر نمیانگیزد. ولی این تها یک جنبه از ماجراست. سوی دیگر آن رابطهٔ نزدیک ایالات متحده با اسرائیل است. چنین رابطهای خود آنتاگونیسم جدیدی را در ارتباط با حضور آمریکا در عراق و منطقه بطور کلی به ارمغان آورده است. بیم آن میرود که ایالات متحده ضمن اشغال دائمی عراق به گسترش جنگ در افغانستان دست بزند. نشانهها حکایت از آن دارد که در دو ماه جون و جولای ۲۰۰۸ مواضع شبه نظامیان طالبان و القاعده در دوطرف مرز افغانستان و پاکستان تقویت شده است. القاعده به بازسازی و سازماندهی مجدد نیروهای خود دست زده است.بقولی به خانهٔ پدری بازگشته است. در شرایط فعلی آنها ترجیح دادهاند تا نیروی خود را در دوطرف مرز افغانستان، پاکستان متمرکز کنند. شبکههای القاعده با سربازگیری از داوطلبان و افرادی که پتانسیل پیوستن به گروههای میلیشیائی را دارند (از ترکیه، آسیای میانه و سرتاسر خاورمیانه) خود را بازسازی میکنند. بیشتر این افراد ابتدا وارد پاکستان شده و بعد در افغانستان و یا همانجا (مانند نسل قبلی طالبان) آموزش و تمرینات لازم نظامی را میبینند. گروههای طالبان پاکستانی که منطقهٔ مرزی را تحت کنترل دارند، کمپهای آموزشی در آنجا بنا کردهاند. درست در چند کیلومتری مرکز ایالت پنجاب یعنی پیشاور. (به مقالهٔ زاهد حسین "در کوههای پاکستان، جهادیون آموزشهای رزمی میبینند" منتشر شده در وال استرین ژورنال در تاریخ ۲۸ جولای ۲۰۰۸، مراجعه شود.). شهر پیشاور از سه طرف در محاصرهٔ میلیشیای طالبان است. پایتخت پاکستان، اسلام آباد و مهمترین شهر نظامی این کشور، راولپندی تا این شهر تنها ۹۰ دقیقه فاصلهٔ بزرگ راهی دارد. در حال حاضر پیشاور تنها از یک سمت با سایر نقاط پاکستان رابطه دارد. چــشم انـــداز دور: وخامت اوضاع در افغانستان، بویژه در مناطق هم مرز با بخشهای غربی پاکستان، سرمایهگذاری نظامی بیشتری را طلب میکند. چنین تمرکز نظامی بدون شک آغاز فاز جدید و همه جانبهای در جنگ خواهد بود. در این ارتباط قرار است تا ۳۵۰۰ نیروی تازه نفس جنگی در پائیز ۲۰۰۸ و هزاران نیروی دیگر در سال آینده به این منطقه اعزام گردند. چنین اقداماتی در شرایطی فوریت مییابد که سازمان اطلاعاتی سیا بیش از پیش به وفاداری سازمان اطلاعاتی رژیم در حال سرنگون شدهٔ متحدش در پاکستان شک و تردید دارد. (به مقالهٔ ۳۰ جولای ۲۰۰۸ انترناشنال هرالد تریبون، "سیا معتقد است که سازمان اطلاعات پاکستان با ملیشیای مسلح رابطهٔ تنگاتنگ دارد." مراجعه شود.) پارهای از بروکراتهای پاکستانی و نیز بسیاری از تحلیلگران مستقل منطقه معتقدند، حضور بیش از این نیروهای ناتو در افغانستان، و یا گسترش عملیات ایالات متحده در پاکستان میتواند به ضد خود تبدیل شود. روحیهٔ ضد غربی و بویژه ضدآمریکائی را دامن زده، و مردم دچار این احساس شوند که کشورشان توسط نیروهای خارجی اشغال شده است. (به نوشتهٔ احمد رشید، "گرداب ناامنی، ایالات متحده و سقوط مصونیت ملی در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی چاپ پنگوئن در ۲۰۰۸ مراجعه شود.). پارهای از سیاستمداران در ایالات متحده، هم در جمع طرفداران بارک اوباما و هم از جناح جان مک کین، آمریکا را مسئول بروز چنین پیآمدهای نگران کنندهای میدانند. جنگ در افغانستان در اکتبر ۲۰۰۱ شروع شد. ایالات متحده موفق شد تا رژیم طالبان را در نوامبر همان سال براندازد. محاسبات اولیه براین پایه بود که جنگ در ژانویهٔ ۲۰۰۲ بپایان برسد. در آن زمان جنگ عراق نیز در چشم انداز دیده میشد. سه ماه دیگر جنگ در افغانستان وارد هشتمین سال خود میشود. هشت سال جنگ در افغانستان، بلحاظ زمانی بیش از جنگ دوم جهانی است. آیا افغانستان ویتنام دیگری است؟ آنچه که در چشمانداز پیشرو قابل پیشبینی است، شدت یافتن جنگ در افغانستان و گسترش آن به مناطق غربی پاکستان در ماههای باقی مانده از سال ۲۰۰۸ و نیز در سال آینده، ۲۰۰۹، خواهد بود. با توجه به مجموعهٔ شرایط پدید آمده در افغانستان و عراق وقت آن رسیده است به مسائل منطقه با نگاهی دیگر مورد ارزیابی قرار گیرند. تجدید نظر در سیاست برخورد به مسائل منطقه جدا از اینکه مک کین و یا اوباما در انتخابات رئیس جمهوری در ماه نوامبر پیروز شوند، اهمیت حیاتی دارد. (به مقالهٔ "مبارزات انتخاباتی، جنگ افغانستان و عراق، سالهای ناامنی پیشرو" از Anthony Cordesman مراجعه شود.) زمانی که در آغاز جنگ در عراق در سال ۲۰۰۳، مطرح شد که باتلاق درگیری در این کشور، جنگی ۳۰ ساله را در پی خواهد داشت، در آن روز در هیجان سرگیجهاور ناشی از پیروزی سریع اشغال اولیه،این ارزیابی اظهار نظری ابلهانه قلمداد شد. (به مقالهٔ ۳۰ سال جنگ، آپریل ۲۰۰۳ و نیز اشغال دائمی؟ آپریل ۲۰۰۳ مراجعه شود.) بهرحال این سئوال که دستآوردهای جنگهائی که پس از ۱۱ سپتامبر شعلهور شدند، چه بوده؟ و سرنوشت آنها چه خواهد شد؟ امروز پاسخی مناسب را طلب میکند. در شرایط فعلی واقعبینانهترین پاسخی که برای این سئوال میتوان یافت این است که این جنگ نه چند سال، بلکه دهها سال ادامه خواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر