عــراق وظیفه، ایران ریسک!
پروفسور پاول روگر - مترجم: م. ح. شوشتری
• معماران "جنگ با تروریسم" در دستگاه اداری دولت بوش، بزودی دفتر کار خود را ترک خواهند کرد. ولی چهار ماه باقی مانده تا ۴ نوامبر ۲۰۰۸ یعنی تاریخ برگزاری انتخابات آمریکا، دوران بسیار حساسی خواهد بود. آنچه که در طی این چهار ماه در ایران و عراق اتفاق میافتد، و یا نیفتد، میتواند وقایع آتی چهارسال آینده و حتی بعد از آن را رقم بزند ...
معماران "جنگ با تروریسم" در دستگاه اداری دولت بوش، بزودی دفتر کار خود را ترک خواهند کرد. ولی چهار ماه باقی مانده تا ۴ نوامبر ۲۰۰۸ یعنی تاریخ برگزاری انتخابات آمریکا، دوران بسیار حساسی خواهد بود. آنچه که در طی این چهار ماه در ایران و عراق اتفاق میافتد، و یا نیفتد، میتواند وقایع آتی چهارسال آینده و حتی بعد از آن را رقم بزند. درگیریها در عراق نسبت به تمام دوران بعد از شروع جنگ در مارس ۲۰۰۳ کاهش یافته است. معهذا شرایط کماکان حساس و سرنوشت ساز است. تلفات ارتش آمریکا نیز روندی نزولی را نشان میدهد، گرچه در ماه جون ۲۰۰۸ حدود ۲۹ سرباز آمریکائی جان خود را از دست دادند. افزایشی معادل ۱۰ نفر نسبت به ماه مه، که ۱۹ نفر بود. علیرغم این، مشکل بتوان گفت که اوضاع عراق بهسمت و سوی امنیت مناسب متحول میشود. علت آن دو حادثه که در طی چند روز گذشته اتفاق افتاد، و یک فاکتور بلند مدت است. حادثهٔ اول در ۲۷ جون بود که در طی آن ارتش آمریکا بدون اطلاع و مشورت با مقامات عراقی در شهر جنوبی جناجه (۱) دست به عملیات زد، که در طی آن یک غیرنظامی عراقی که گفته میشود، از بستگان نخستوزیر نوری المالکی بود، کشته شد. این عملیات در شرایطی صورت گرفت که کربلا در واقع تحت کنترل نیروهای عراقی بود، و منطقهای نسبتاً امن محسوب میشد. نیروهای آمریکائی متشکل از ۶۰ تفنگدار دریائی و با پشتیبانی هلیکوپترهای آپاچی، بدون اطلاع و مشورت با مقامات محلی عراقی، به آنجا حمله کردند. عراقیها نسبت به عملیات نظامیان آمریکائی عکسالعمل شدید نشان دادند. مسئلهٔ دوم عملیات انتحاری یکی از اعضاء القاعده در استان انبار (۲) در ۲۸ جون بود. در این انفجار ۲۳ نفر کشته شدند. در بین کشته شدگان ۳ تفنگدار آمریکائی بود. یکی از گروههای ستیزهجوی هوادار القاعده مسئولیت این انفجار را بعهده گرفت، و اعلام کرد که عملیات توسط آنها سازماندهی شده بود. هدف عملیات رهبران محلی سنی مذهب بود، که از جریان موسوم به "جنبش بیداری"، که حرکتی بر علیه القاعده است، حمایت میکنند. این عملیات درواقع نوعی تصفیه حسلب داخلی بود. نیروهای نظامی ایالات متحده در تدارک احداث دیوارهائی در سرتاسر بغداد هستند، که قرارگاههای نظامی را از مناطق مسکونی جدا میکنند. احداث چنین حصارهائی تا حد معینی باعث کاسته شدن از میزان خشونتها شده است. بسیاری معتقد هستند که این اقدام در واقع ایجاد زندانی بزرگ در سرتاسر بغداد است. این امر باعث ناخشنودی شدید مردم در بغداد شده است. آنها معتقد هستند، که دیوارها حفاظت میکنند، ولی در عینحال بغداد را به زندانی بزرگ تبدیل کردهاند. چشــمانــداز در عــراق: ورای مسائل امنیتی موجود، دو روند محوری وجود دارند که نشاندهندهٔ استراتژی واشنگتن در ارتباط با عراق است. مورد اول، گشایش منابع نفتی عراق بهروی ۳۵ شرکت نفتی که مجموعاً کنسرسیومی بمنظور گسترش استخراج نفت تشکیل دادهاند، میباشد. ۶ میدان نفتی در نظر گرفته شده، که بگزارش واشنگتن پست قرارداد استخراج کوتاه مدت از ۵ میدان به شرکتهای آمریکائی و اروپائی پیشنهاد شده است. گشایش میدانهای نفتی عراق، و پیشنهاد انعقاد قرارداد به شرکتهای خصوصی در واقع فاصله گرفتن قطعی از دوران صدام، که صنعت نفت ملی بود، میباشد. چنین تغییری در واقع یکی از اهداف اولیهٔ رهبران گروه ائتلاف (۳) که در آغاز هجوم آمریکا تشکیل شد، بود. این مسئله یکی از خواستههای بنیادی ایالاتمتحده در کنترل عراق بعد از صدام بود. در روزهای آغازین تهاجم به عراق بسیاری براین باور بودند، و بعضاً امیدوار بودند که بعد از برکناری صدام و روی کار آمدن دولتی مستقل در عراق، موضوع ادارهٔ صنعت نفت این کشور از وظایف دولت باشد. بازنگری مسائل نشان میدهد، که مسئلهٔ خصوصی سازی منابع نفتی عراق از همان آغاز توسط گروهی از مشاورین آمریکائی برنامه ریزی شده بود. این گروه توسط تیمی وابسته به دولت رهبری میشد. دولت بوش نقش کلیدی و کنترل مستقیم بر روند پیشرفت طرح و برنامهٔ فوق داشت. (بهمقالهٔ آندریو کرامر، تحت نام " آمریکا به عراقیها در انعقاد قرارداد نفت کمک میکند." منتشره در هرالد تربیون، ۱ جولای، مراجعه شود.) (۴)، (۵). ما در مقالاتی که تاکنون نوشتهایم همواره تأکید داشتهایم که کنترل منابع نفتی عراق، که تخمینن ۴ برابر ذخائر نفتی ایالات متحده است، هدف اصلی تهاجم به این کشور و براندازی صدام نبود، بلکه فراتر از آن موقعیت عراق در منطقه بوده. معنقد بودیم که این کشور بلحاظ جغرافیائی در جائی قرار گرفته که دو سوم کل ذخائر نفتی جهان در آن قرار دارند. تحولات اخیر و کنترل نفت این کشور توسط کمپانیهای خارجی، بنوعی نشان میدهد که نظر کسانی که معتقد بودند، جنگ عراق در ارتباط نزدیک با مسئلهٔ نفت است، به واقعیت نزدیکتر است. تأمین امنیت افزایش تولید نفت عراق برای طراحان آن اهمیت فوقالعاده دارد:خطوط لوله و تأسیسات استخراج و تصفیه اهدافی ضربهپذیر در مقابل فعالیتهای ستیزهجویانه هستند. ضربه به این تأسیسات، مانند سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، میتواند خسارتهای سنگین اقتصادی در برداشته باشد. وجود چنین نگرانی خود تحول بزرگ دیگری را رقم میزند. و آن طرح نگهداشتن نیروهای نظامی در سطح فعلی از طرف ایالات متحده تا حداقل نیمهٔ سال ۲۰۰۹ است. برنامهٔ خروج ۵ بریگارد نظامی از عراق، تقریباً موضوعیت خود را از دست داده. آمریکا درصدد است حدود ۳۰۰۰۰ نیروی تازه نفس، در آغاز ۲۰۰۹ بهعراق اعزام کند. (بگزارش لولیتا بالدر برای خبرگزاری اسوشیتدپرس،تحت نام "آمریکا در تدارک اعزام ۳۰۰۰۰ نیروی تازه نفس بهعراق" در ۲۸ جون. ) (۶) در شکل ظاهر قرار است این نیروها جایگزین سربازانی که عراق را ترک میکنند، بشوند. ولی آنچه که در این نقل و انتقالات ذکر نشده، این است که ایالات متحده کماکان سطح نیروهای نظامی خود را در عراق بههمان تعداد ۱۴۲۰۰۰ حفظ خواهد کرد. تعدادی که در واقع ۷۰۰۰ نفر بیش از نیروهای نظامی موجود در فوریهٔ ۲۰۰۷ است. کاهش خشونتها تا سطحی که بتوان بخشی از نیروها را از عراق خارج کرد، همواره امکانپذیر است. ولی واقعیت این است که در شرایط فعلی پنتاگون چنین برنامهای ندارد. ارزیابی آنها این است که بخش زیادی از نیروهای ستیزهجو، در شرایط انتظار بسر میبرند. آنها منتظر فرصت هستند. اگر چنین ارزیابی درست باشد، در اینصورت باید گفت که هدف عمدهٔ حملات نیروهای مخالف حضور آمریکا در عراق، صنایع نفت خواهد بود. بعبارت دیگر آنها در انتظار ورود شرکتهای خارجی در ماههای آینده هستند. تاریخ ورود این شرکتها در ماه نوامبر تصمیم گیری خواهد شد. ریســک ایــران: بموازات تدارکات پنتاگون برای حضور بلندمدت در عراق، لحن و فشار آمریکا نسبت به "تهدید برنامهٔ اتمی ایران" شدت یافته است. سازمانگر و نیروی محرکهٔ بخش زیادی از این فشارها برخی از مفسرین اسرائیلی و حامیان فکری و لابیهای آنها در واشنگتن میباشند. آنها در پی اعمال آن سیاستی هستند، که به تصور خودشان دفاع از منافع ملی اسرائیل است. اغلب تحلیلگران از توان و ظرفیت ایرانیها در پاسخگوئی بهحملات گستردهٔ احتمالی نظامی آمریکا و اسرائیل واقف هستند. بطور مثال شدت یافتن تنش در عراق و یا مهندسی در افزایش شدید قیمت نفت. ترس از این پارامترها باعث میشود تا هنگام اتخاذ تصمیم برای اقدام بهضربهٔ نظامی بهایران، دقت و محافظهکارانه برخورد میکنند. برخلاف این نظر، پارهای از محافل سیاسی در واشنگتن معتقد هستند، که در ارزیابی و توان ایران اغراق میشود. به این اعتبار آنها معنقد هستند که ایران موقعیتی بمراتب ضعیفتر از همیشه دارد. (به مقالهٔ سیمور هرش، " آمادگی برای جنگ" که در تاریخ ۷ جولای در روزنامهٔ نیویورکر چاپ شده، رجوع شود.) (۷). ارزیابی این محافل این است که شرایط موجود بهترین زمان برای هدف قرار دادن تأسیسات اتمی ایران است. حتی اگر ضربات سریع و کوتاه مدت باشند. (بهمقالهٔ گارت پورتر، ۱ جولای، در آسیا تایمز، "ایران ضعیف لقمهای مناسب برای تهاجم" مراجعه کنید.) (۸). آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد، وزن و تأثیر این بیهودهگوئیها است. آنچه که اسرائیلیها در پی آن هستند، معادلهای تک مجهولی است که تنها یک پاسخ دارد. امنیت اسرائیل تنها در شرایطی تأمین خواهد که به هیچ کشوری در منطقه اجازهٔ برخورداری از حق بهروری از فنآوری هستهای داده نشود. البته در این بیهوده اندیشی، نوائی ناساز برای آنها نیز بگوش میرسد، و آن هم خبر نامیمون انتخاب برک اوباما در انتخابات قریبالوقوع آتی است. انتخاب او و سیاستهایش خوشآیند بسیاری از سیاستمداران محافظهکار و متعصب اسرائیلی نیست. اوباما سیاستمداری با هوش است. اگرچه اینجا و آنجا در سخنان خود، نشانههائی از یک سیاست سختگیرانه نشان میدهد، ولی آنچه مسلم است، او سیاستی مستقل و جدا از خواست، محافل محافظهکار و طرفداران سیاست سخت در قبال ایران، اتخاذ خواهد کرد. مشکل این دسته از محافل اسرائیلی و لابیهای واشنگتنی آنها که در تلاش هستند تا مسئلهٔ ایران را با بهرهگیری از اهرم زور حل و فصل کنند، این است که براساس نظرسنجی افکار عمومی اوباما از محبوبیت بیشتری برخوردار است. بنابراین بعلت نامشخص بودن آینده آنها ترجیح می دهند که قضیه را در همین چندماه باقی مانده یکسره کنند، جدا از بهای آن. آنها معتقد هستند، بهتر است امروز اقدام کرد، تا در انتظار دیدگاه اوباما در مورد دشمن نشست. چهار ماه باقی مانده تا انتخابات میتواند سرنوشت منطقه و بخش وسیعی از جهان و نیز امنیت درازمدت دولت اسرائیل را رقم بزند. ایران و عراق در قلب پرطپش این تحولات جای گرفتهاند. تحولاتی که میتواند بسرعت مناطق دیگری مانند افغانستان و پاکستان و بخشهائی از شمال آفریقا (الجزایر ... ) را نیز تحت تأثیر مستقیم قرار دهد. (به مقالهٔ جولیان بامس و پتر اشپیگل در لوس آنجلس تایمز در تاریخ ۲۵ جون، تحت نام "آمریکا مدعی است، تهاجمات در افغانستان گسترش مییابد" رجوع شود.). (۹). چهرههای جدید کاخ سفید چهبخواهند و چه نخواهند، چشمانداز خاکستر و زمین سوختهٔ یک جنگ، و شاید دو جنگ، کهنه و نو را، در جلوی چشمان خود دارند. جهان بر خر لنگی سوار است. زیــر نویـــسهــا: 1 – Janaja 2 - Anbar 3 – Coalition Provisional Authority (CPA). 4 – Andrew Kramer 5 - Herald Tribune 6 - Lolita Balder 7- Seymour Hersh 8 - Gareth Porter 9 - Julian Bames and Peter Spiegel
پروفسور پاول روگر - مترجم: م. ح. شوشتری
• معماران "جنگ با تروریسم" در دستگاه اداری دولت بوش، بزودی دفتر کار خود را ترک خواهند کرد. ولی چهار ماه باقی مانده تا ۴ نوامبر ۲۰۰۸ یعنی تاریخ برگزاری انتخابات آمریکا، دوران بسیار حساسی خواهد بود. آنچه که در طی این چهار ماه در ایران و عراق اتفاق میافتد، و یا نیفتد، میتواند وقایع آتی چهارسال آینده و حتی بعد از آن را رقم بزند ...
معماران "جنگ با تروریسم" در دستگاه اداری دولت بوش، بزودی دفتر کار خود را ترک خواهند کرد. ولی چهار ماه باقی مانده تا ۴ نوامبر ۲۰۰۸ یعنی تاریخ برگزاری انتخابات آمریکا، دوران بسیار حساسی خواهد بود. آنچه که در طی این چهار ماه در ایران و عراق اتفاق میافتد، و یا نیفتد، میتواند وقایع آتی چهارسال آینده و حتی بعد از آن را رقم بزند. درگیریها در عراق نسبت به تمام دوران بعد از شروع جنگ در مارس ۲۰۰۳ کاهش یافته است. معهذا شرایط کماکان حساس و سرنوشت ساز است. تلفات ارتش آمریکا نیز روندی نزولی را نشان میدهد، گرچه در ماه جون ۲۰۰۸ حدود ۲۹ سرباز آمریکائی جان خود را از دست دادند. افزایشی معادل ۱۰ نفر نسبت به ماه مه، که ۱۹ نفر بود. علیرغم این، مشکل بتوان گفت که اوضاع عراق بهسمت و سوی امنیت مناسب متحول میشود. علت آن دو حادثه که در طی چند روز گذشته اتفاق افتاد، و یک فاکتور بلند مدت است. حادثهٔ اول در ۲۷ جون بود که در طی آن ارتش آمریکا بدون اطلاع و مشورت با مقامات عراقی در شهر جنوبی جناجه (۱) دست به عملیات زد، که در طی آن یک غیرنظامی عراقی که گفته میشود، از بستگان نخستوزیر نوری المالکی بود، کشته شد. این عملیات در شرایطی صورت گرفت که کربلا در واقع تحت کنترل نیروهای عراقی بود، و منطقهای نسبتاً امن محسوب میشد. نیروهای آمریکائی متشکل از ۶۰ تفنگدار دریائی و با پشتیبانی هلیکوپترهای آپاچی، بدون اطلاع و مشورت با مقامات محلی عراقی، به آنجا حمله کردند. عراقیها نسبت به عملیات نظامیان آمریکائی عکسالعمل شدید نشان دادند. مسئلهٔ دوم عملیات انتحاری یکی از اعضاء القاعده در استان انبار (۲) در ۲۸ جون بود. در این انفجار ۲۳ نفر کشته شدند. در بین کشته شدگان ۳ تفنگدار آمریکائی بود. یکی از گروههای ستیزهجوی هوادار القاعده مسئولیت این انفجار را بعهده گرفت، و اعلام کرد که عملیات توسط آنها سازماندهی شده بود. هدف عملیات رهبران محلی سنی مذهب بود، که از جریان موسوم به "جنبش بیداری"، که حرکتی بر علیه القاعده است، حمایت میکنند. این عملیات درواقع نوعی تصفیه حسلب داخلی بود. نیروهای نظامی ایالات متحده در تدارک احداث دیوارهائی در سرتاسر بغداد هستند، که قرارگاههای نظامی را از مناطق مسکونی جدا میکنند. احداث چنین حصارهائی تا حد معینی باعث کاسته شدن از میزان خشونتها شده است. بسیاری معتقد هستند که این اقدام در واقع ایجاد زندانی بزرگ در سرتاسر بغداد است. این امر باعث ناخشنودی شدید مردم در بغداد شده است. آنها معتقد هستند، که دیوارها حفاظت میکنند، ولی در عینحال بغداد را به زندانی بزرگ تبدیل کردهاند. چشــمانــداز در عــراق: ورای مسائل امنیتی موجود، دو روند محوری وجود دارند که نشاندهندهٔ استراتژی واشنگتن در ارتباط با عراق است. مورد اول، گشایش منابع نفتی عراق بهروی ۳۵ شرکت نفتی که مجموعاً کنسرسیومی بمنظور گسترش استخراج نفت تشکیل دادهاند، میباشد. ۶ میدان نفتی در نظر گرفته شده، که بگزارش واشنگتن پست قرارداد استخراج کوتاه مدت از ۵ میدان به شرکتهای آمریکائی و اروپائی پیشنهاد شده است. گشایش میدانهای نفتی عراق، و پیشنهاد انعقاد قرارداد به شرکتهای خصوصی در واقع فاصله گرفتن قطعی از دوران صدام، که صنعت نفت ملی بود، میباشد. چنین تغییری در واقع یکی از اهداف اولیهٔ رهبران گروه ائتلاف (۳) که در آغاز هجوم آمریکا تشکیل شد، بود. این مسئله یکی از خواستههای بنیادی ایالاتمتحده در کنترل عراق بعد از صدام بود. در روزهای آغازین تهاجم به عراق بسیاری براین باور بودند، و بعضاً امیدوار بودند که بعد از برکناری صدام و روی کار آمدن دولتی مستقل در عراق، موضوع ادارهٔ صنعت نفت این کشور از وظایف دولت باشد. بازنگری مسائل نشان میدهد، که مسئلهٔ خصوصی سازی منابع نفتی عراق از همان آغاز توسط گروهی از مشاورین آمریکائی برنامه ریزی شده بود. این گروه توسط تیمی وابسته به دولت رهبری میشد. دولت بوش نقش کلیدی و کنترل مستقیم بر روند پیشرفت طرح و برنامهٔ فوق داشت. (بهمقالهٔ آندریو کرامر، تحت نام " آمریکا به عراقیها در انعقاد قرارداد نفت کمک میکند." منتشره در هرالد تربیون، ۱ جولای، مراجعه شود.) (۴)، (۵). ما در مقالاتی که تاکنون نوشتهایم همواره تأکید داشتهایم که کنترل منابع نفتی عراق، که تخمینن ۴ برابر ذخائر نفتی ایالات متحده است، هدف اصلی تهاجم به این کشور و براندازی صدام نبود، بلکه فراتر از آن موقعیت عراق در منطقه بوده. معنقد بودیم که این کشور بلحاظ جغرافیائی در جائی قرار گرفته که دو سوم کل ذخائر نفتی جهان در آن قرار دارند. تحولات اخیر و کنترل نفت این کشور توسط کمپانیهای خارجی، بنوعی نشان میدهد که نظر کسانی که معتقد بودند، جنگ عراق در ارتباط نزدیک با مسئلهٔ نفت است، به واقعیت نزدیکتر است. تأمین امنیت افزایش تولید نفت عراق برای طراحان آن اهمیت فوقالعاده دارد:خطوط لوله و تأسیسات استخراج و تصفیه اهدافی ضربهپذیر در مقابل فعالیتهای ستیزهجویانه هستند. ضربه به این تأسیسات، مانند سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، میتواند خسارتهای سنگین اقتصادی در برداشته باشد. وجود چنین نگرانی خود تحول بزرگ دیگری را رقم میزند. و آن طرح نگهداشتن نیروهای نظامی در سطح فعلی از طرف ایالات متحده تا حداقل نیمهٔ سال ۲۰۰۹ است. برنامهٔ خروج ۵ بریگارد نظامی از عراق، تقریباً موضوعیت خود را از دست داده. آمریکا درصدد است حدود ۳۰۰۰۰ نیروی تازه نفس، در آغاز ۲۰۰۹ بهعراق اعزام کند. (بگزارش لولیتا بالدر برای خبرگزاری اسوشیتدپرس،تحت نام "آمریکا در تدارک اعزام ۳۰۰۰۰ نیروی تازه نفس بهعراق" در ۲۸ جون. ) (۶) در شکل ظاهر قرار است این نیروها جایگزین سربازانی که عراق را ترک میکنند، بشوند. ولی آنچه که در این نقل و انتقالات ذکر نشده، این است که ایالات متحده کماکان سطح نیروهای نظامی خود را در عراق بههمان تعداد ۱۴۲۰۰۰ حفظ خواهد کرد. تعدادی که در واقع ۷۰۰۰ نفر بیش از نیروهای نظامی موجود در فوریهٔ ۲۰۰۷ است. کاهش خشونتها تا سطحی که بتوان بخشی از نیروها را از عراق خارج کرد، همواره امکانپذیر است. ولی واقعیت این است که در شرایط فعلی پنتاگون چنین برنامهای ندارد. ارزیابی آنها این است که بخش زیادی از نیروهای ستیزهجو، در شرایط انتظار بسر میبرند. آنها منتظر فرصت هستند. اگر چنین ارزیابی درست باشد، در اینصورت باید گفت که هدف عمدهٔ حملات نیروهای مخالف حضور آمریکا در عراق، صنایع نفت خواهد بود. بعبارت دیگر آنها در انتظار ورود شرکتهای خارجی در ماههای آینده هستند. تاریخ ورود این شرکتها در ماه نوامبر تصمیم گیری خواهد شد. ریســک ایــران: بموازات تدارکات پنتاگون برای حضور بلندمدت در عراق، لحن و فشار آمریکا نسبت به "تهدید برنامهٔ اتمی ایران" شدت یافته است. سازمانگر و نیروی محرکهٔ بخش زیادی از این فشارها برخی از مفسرین اسرائیلی و حامیان فکری و لابیهای آنها در واشنگتن میباشند. آنها در پی اعمال آن سیاستی هستند، که به تصور خودشان دفاع از منافع ملی اسرائیل است. اغلب تحلیلگران از توان و ظرفیت ایرانیها در پاسخگوئی بهحملات گستردهٔ احتمالی نظامی آمریکا و اسرائیل واقف هستند. بطور مثال شدت یافتن تنش در عراق و یا مهندسی در افزایش شدید قیمت نفت. ترس از این پارامترها باعث میشود تا هنگام اتخاذ تصمیم برای اقدام بهضربهٔ نظامی بهایران، دقت و محافظهکارانه برخورد میکنند. برخلاف این نظر، پارهای از محافل سیاسی در واشنگتن معتقد هستند، که در ارزیابی و توان ایران اغراق میشود. به این اعتبار آنها معنقد هستند که ایران موقعیتی بمراتب ضعیفتر از همیشه دارد. (به مقالهٔ سیمور هرش، " آمادگی برای جنگ" که در تاریخ ۷ جولای در روزنامهٔ نیویورکر چاپ شده، رجوع شود.) (۷). ارزیابی این محافل این است که شرایط موجود بهترین زمان برای هدف قرار دادن تأسیسات اتمی ایران است. حتی اگر ضربات سریع و کوتاه مدت باشند. (بهمقالهٔ گارت پورتر، ۱ جولای، در آسیا تایمز، "ایران ضعیف لقمهای مناسب برای تهاجم" مراجعه کنید.) (۸). آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد، وزن و تأثیر این بیهودهگوئیها است. آنچه که اسرائیلیها در پی آن هستند، معادلهای تک مجهولی است که تنها یک پاسخ دارد. امنیت اسرائیل تنها در شرایطی تأمین خواهد که به هیچ کشوری در منطقه اجازهٔ برخورداری از حق بهروری از فنآوری هستهای داده نشود. البته در این بیهوده اندیشی، نوائی ناساز برای آنها نیز بگوش میرسد، و آن هم خبر نامیمون انتخاب برک اوباما در انتخابات قریبالوقوع آتی است. انتخاب او و سیاستهایش خوشآیند بسیاری از سیاستمداران محافظهکار و متعصب اسرائیلی نیست. اوباما سیاستمداری با هوش است. اگرچه اینجا و آنجا در سخنان خود، نشانههائی از یک سیاست سختگیرانه نشان میدهد، ولی آنچه مسلم است، او سیاستی مستقل و جدا از خواست، محافل محافظهکار و طرفداران سیاست سخت در قبال ایران، اتخاذ خواهد کرد. مشکل این دسته از محافل اسرائیلی و لابیهای واشنگتنی آنها که در تلاش هستند تا مسئلهٔ ایران را با بهرهگیری از اهرم زور حل و فصل کنند، این است که براساس نظرسنجی افکار عمومی اوباما از محبوبیت بیشتری برخوردار است. بنابراین بعلت نامشخص بودن آینده آنها ترجیح می دهند که قضیه را در همین چندماه باقی مانده یکسره کنند، جدا از بهای آن. آنها معتقد هستند، بهتر است امروز اقدام کرد، تا در انتظار دیدگاه اوباما در مورد دشمن نشست. چهار ماه باقی مانده تا انتخابات میتواند سرنوشت منطقه و بخش وسیعی از جهان و نیز امنیت درازمدت دولت اسرائیل را رقم بزند. ایران و عراق در قلب پرطپش این تحولات جای گرفتهاند. تحولاتی که میتواند بسرعت مناطق دیگری مانند افغانستان و پاکستان و بخشهائی از شمال آفریقا (الجزایر ... ) را نیز تحت تأثیر مستقیم قرار دهد. (به مقالهٔ جولیان بامس و پتر اشپیگل در لوس آنجلس تایمز در تاریخ ۲۵ جون، تحت نام "آمریکا مدعی است، تهاجمات در افغانستان گسترش مییابد" رجوع شود.). (۹). چهرههای جدید کاخ سفید چهبخواهند و چه نخواهند، چشمانداز خاکستر و زمین سوختهٔ یک جنگ، و شاید دو جنگ، کهنه و نو را، در جلوی چشمان خود دارند. جهان بر خر لنگی سوار است. زیــر نویـــسهــا: 1 – Janaja 2 - Anbar 3 – Coalition Provisional Authority (CPA). 4 – Andrew Kramer 5 - Herald Tribune 6 - Lolita Balder 7- Seymour Hersh 8 - Gareth Porter 9 - Julian Bames and Peter Spiegel
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر